دوش در عالم مستی به من این شد الهام تا که گویم سخنی چند ز وصف شهرام
اول از نام نکویش سخن آغاز کنم تا بدانی که چرا شد به شهنشه همنام
چون نبود است شهی با همه زیبایی و حسن در میان همه شاهان به مثل چون شهرام
بعد از آن شرح دهم از رخ همچون قمرش که ندیدست کسی بین ملل یا اقوام
هر که را یک نظرش دید تبارک گفتا بر چنین لاله رخ و سرو قد و سیم اندام
مادر دهر نزاد است در این ایام چنین ماه رویی که نیاید به صفت در اوهام
همه گویند که طالع شده مه روی زمین من بگویم که نکردند به حدش اکرام
بعد ازاین هر که زندلاف به زیبایی و حسن نگذارم که کند اهل جهان را اعلام
دگر از مادر و بابش سخنی چند برفت تا دهم نوبه خود حق وظایف انجام
پدرش منبع مهر است ز مهران وفا مادرش ماه جبین است چو یک بدر تمام
احمد از شوق لقایش بسخن کرد قیام حیف از آن گوهر طبعش که ندارد انعام
تاریخ سرودن شعر سال 1342